سلام
ساعت از دوازده شب گذشته و تا الان درگیر هواگیری و . فنکویل های خونه بودیم . ازعصری که هوا به درجه جهنم رسیده (حتما میفرمایید مگه ازجهنم خبردارید بانوووو؟ باید بگم به اندازه اونایی که بهشت و با آب وتاب توصیف میکنن ) فنکویل ها هم باد داغ میزد و آدم میموند به کجا فرارکنه . بعد از چقدر تلفن بازی ، شب تعطیلی ،بنده خدا تاسیساتی ازسرانسانیت قرارشد بیاد .
منم قرارشده هفته ایی چند خط بنویسم حالا از روزمره گی هام باشه یا از بغض هزارتوی دهلیزهای قلبم
منبع
درباره این سایت